فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

دلمه بستن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • لخته شدن، منعقد شدن
  • فونتیک فارسی

    dalame bastan
  • فعل لازم
    to colt, to coagulate, to set, to curdle, to thicken, to congeal, to encrust, to cake
    • - خون زود دلمه می‌بندد

    • - blood clots fast
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت دلمه بستن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دلمه بستن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دلمه بستن

لغات نزدیک دلمه بستن

پیشنهاد بهبود معانی